English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (5817 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carriage costs U هزینه باربری
carriage costs U هزینه حمل و نقل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
through carriage U حمل یکسره
carriage and four U درشکه چهاراسبه
to keep a carriage U درشکه داشتن
there is a p in the carriage U درشکه مسافردارد
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کدام است؟
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
carriage U کنترل چاپگر
carriage U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage U کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
under carriage U ارابه فرود
carriage U کالسکه
carriage U نورد
carriage U قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
carriage U بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage U حمل
carriage U هزینه حمل
carriage U نرده
smoking carriage U واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
land carriage U حمل و نقل خشکی
land carriage U بار کشی زمینی
horseless carriage U درشکه بی اسب
horseless carriage U اتومبیل
dual carriage way U شاهراه دو طرفه
dead carriage U کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead carriage U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
hackney carriage U درشکه کرایهای
gun carriage U قنداق توپ
ginny carriage U واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
railroad carriage U واگن باری
railroad carriage U اطاق کالسکهای راه اهن
main carriage U حاملاصلی
lace carriage U حاملتوری
carriage handle U دستگیرهحامل
baby carriage U کالسکهی بچه
water carriage U حمل از راه اب
top carriage U قنداق بالا
the body of a carriage U بدنه یک کالسکه
slip carriage U واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
baby carriage U صندلی چرخدار بچه
sleeping carriage U خوابگاه قطار
sleeping carriage U واگن تختخواب دار
crossrial carriage U پاگیر تیر عرضی
carriage paid to ... U با هزینه حمل تا ...
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage return U سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return U سر سطر رفتن
carriage return U بازگشت نورد
carriage payed U کرایه حمل پرداخت شده
carriage paid to U هزینه حمل به حامل پرداخت شده
automatic carriage U تعویض خودکار
artillery carriage U قنداق توپ
artillery carriage U قنداق سلاح توپخانه
carriage of goods U حمل و نقل کالا
carriage drive U خیابان پارک
carriage control U کنترل نورد
carriage forward U پس کرایه
carriage road U راه درشکه رو
carriage return U تعویض سطر Return/Enter
soft carriage return U خط فاصله خالی
carriage control tape U نوار کنترل نورد
carriage control dial U کنترلشمارهگیرنورد
carriage and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
carriage freight paid to ... U با هزینه حمل تا ...
to limber up a gun carriage U پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
carriage control tape U نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
car railway carriage U واگن
on costs U هزینههای غیرمستقیم
on costs U هزنههای ثابت
with costs U با هزینه دادرسی
overall costs U هزینه کامل
with costs U بعلاوه هزینه دادرسی
costs U هزینه دادرسی
at all [any] costs <adv.> U در هر حال [بی شرط]
overall costs U هزینه کلی
costs U خسارت دادرسی
total costs U هزینه کامل
running costs U پرداختروزانهپول
construction costs U هزینه های ساختمان
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
taxation of costs U مالیات هزینه دادرسی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
supplementary costs U هزینههای اضافی
to carry costs U هزینه مرافعه دادن
spillover costs U عوارض منفی خارجی
total costs U هزینه کلی
average costs U معدل هزینه کل محصولات
It costs quite a bit . U کلی پولش می شود
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
wage costs U مخارج دستمزد
valuation of costs U ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs U هزینههای معاملاتی
building costs U هزینههای ساختمان
construction costs U هزینه های ساخت و ساز
supplementary costs U هزینههای مکمل
storage costs U هزینههای انبارداری
comparative costs U هزینههای نسبی
historical costs U هزینه اولیه
historical costs U هزینه واقعی
holding costs U مخارج نگهداری
implicit costs U هزینههای ضمنی
implicit costs U هزینههای نامرئی
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
joint costs U هزینههای مشترک
joint costs U هزینه مشترک
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
costs arabicus U قسط شیرینی
costs of proceedings U مخارج عدلیه
costs of proceedings U هزینه دادرسی
design costs U هزینههای طراحی
environmental costs U مضار زیست محیطی
estimate of costs U تخمین مخارج
fixed costs U هزینههای ثابت
fixed costs U هزینههای سرمایهای
material costs U هزینههای مواد
standard costs U هزینههای استاندارد
operational costs U هزینههای عملیاتی
selling costs U هزینههای فروش کالا
selling costs U هزینههای فروش
security for costs U تامین هزینه دعوی
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
real costs U هزینههای واقعی
prime costs U هزینههای اولیه
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
standard costs U هزینههای نرمال
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
overhead costs U هزینههای بالاسری
overhead costs U هزینههای اضافی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
overhead costs U هزینههای عمومی
spillover costs U هزینههای خارجی
additional costs [expenses] U هزینه های اضافی
additional costs [expenses] U هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
measurement of benefits and costs U اندازه گیری منافع و هزینه ها
free of shipping costs <adj.> U ارسال مجانی
free of forwarding costs <adj.> U ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.> U ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.> U ارسال رایگان
free of shipping costs <adj.> U حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.> U حمل رایگان
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
to fix a person with costs U هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
Recent search history Forum search
1due amount
0rail vehicle carriage
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com